او

یادداشتهای تنهایی من

او

یادداشتهای تنهایی من

فعلا

به نام او

سلام

من می روم

"می روم تا برسم

می روم تا دوباره پیدا شوم"

اما آیا جای امیدواری هست؟

 

"ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید

هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند"

چشمهای من

به نام او

چشمامو فقط برای تو نگه داشتم ،برای او!

مگه نمی بینی بیشتر اوقات نگاهم به زمینه؟

حتی وقتی می خوام تو چشمای کسی نگاه کنم به چشماش زل نمی زنم، تو تخم چشماش نگاه نمی کنم

نمی دونستی؟

اینا همش برای اینکه چشمامو فقط فقط برای تو نگه داشتم!

                                                        ***

میان آفتاب های همیشه زیبایی تو لنگری است

خورشیدی که از سپیده دم همه ستارگان بی نیازم می کند

نگاهت شکست ستمگری است

نگاهی که عریانی روح مرا

از مهر

جامه ای کرد

و چشمانت به من گفتند که فردا روز دیگری است

ا.بامداد

 

من اومدم سلام

سلام

من بالاخره همت کردم و یه وبلاگ باز کردم

وبلاگ من شما ! نوشتم من او

درسته دیگه؟

آدرسشم فقط به شما می دم !

اینو مطمئن باشید

شما که بهم سر می زنین نه ؟

آره مطمئنم

من کوچک شما