به نام او
بانوی عشق من
ای نازنین
مرا در بر بگیر
که جز آغوش گرم تو مامن دیگری نمی یابم
مرا ببوس
نگاهم کن و بگذار سر به زانویت نهم و اشکهایم را به دامنت بریزم
ای کاش تو را می دیدم
تو:با آغوشی باز و و چشمانی منتظر
و یا شاید نگاهی ملتمس
که در دور دستها ایستاده است و مرا به سوی خود می خواند
و من در حرکت به سوی تو با قدم هایی که گاهی بلند است و گاهی کوتاه
-من این را اطمینان دارم هرچند نمی بینم!
راه بس دور است و نا هموار
و من ناگزیرم از لغزش
باور کن ناگزیرم
از من رخ مگیر
بگذار انتهای من بوسیدن چهره خوب تو باشد
سلام خوبی
وبلاگ زیبایی دارید
متاسفانه من 17 روز پیش یک تصادف بد کردم و تا 3 روز پیش تو کما بودم
ببخشید که دیر شد
امیوارم که منو فراموش نکرده باشید....
منتظر حضور سبزتون هستم
بای بای...